جانورشناسی baa, bleat
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
گوسفند درحالیکه در مزرعه میچرید صدای بعبع بلندی بیرون داد.
The sheep let out a loud baa as it grazed in the field.
بعبع شادیآور او در مزرعهی آرام طنینانداز شد.
Her cheerful baa echoed through the quiet farm.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بعبع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بعبع